شهادت در اردوگاه تکریت، طواف در حرم امام رضا(ع)
تاریخ انتشار: ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۹۰۷۶۸
شهید محمد رضایی در دوران اسارت و در غربت به شهادت رسید اما پیکرش ۱۵ سال بعد در حالی که هنوز سالم و معطر بود، برای خاکسپاری به مشهد منتقل و در حرم امام رضا ( ع) طواف داده شد.
به گزارش خبرنگار ایمنا، در مسیر شهرهای شیروان و فاروج در استان خراسان و در شبستان یک مسیر بینراهی مزار شهیدی واقع شدهاست که توجه زائران حرم مطهر امام رضا (ع) را برای زیارت به خود جلب میکند، پیکر این شهید که متولد سال ۱۳۴۶ مشهد و پشت اردوگاه تکریت ۱۱ دفن شده بود، پس از چندین سال، در حالی که هنوز معطر و سالم بود، به کشور بازگشت، سیدمحسن حیدری که در دوران اسارت با شهید محمد رضایی در یک اردوگاه بوده است، روایتگر رشادتها و شهادت این رزمنده میشود که در غربت آسمانی شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
***
وقتی شب قبل از عملیات کربلای ۴ برای دیدن پدرم که با وجود سنوسال زیادی که داشت، از غواصان اطلاعات و عملیات لشکر ۵ نصربود، به دژ خرمشهر رفته بودم، برای چندمین بار محمد رضایی را دیدم، در زمان حمله، نیروهای عمل کننده خراسان باید از نهرخین به دشمن یورش میبردند، محمد رضایی یکی از مسئولان دستههای غواصان اطلاعات عملیات تیپ ۲۱ امام رضا (ع) بود که همراه با دیگر نیروهای عمل کننده در عملیات کربلای ۴ با رشادت فراوان به عنوان خطشکن با دشمن درگیر شده وموفقیتهای زیادی با وجود نبود نیروهای پشتیبانی به دست آوردند.
عملیات کربلای ۴ توسط ستون پنجم و نیز همکاری اطلاعاتی نیروهای غربی و عربی، خصوصاً آمریکا و عربستان با پشتیبانی ماهوارهای و پرواز اواکسهای اجارهای عربستان، برای چندمین مرتبه، لو رفته بود و عراق آمادگی مقابله با نیروهای عملیاتی را داشت.
نیروهای خطشکن در عملیات و بنا بر تدبیر فرماندهان به دشمن بعثی یورش بردند و بهدلیل نبود نیروهایی که به عنوان پشتیبان وارد عمل شوند و خصوصاً غواصان بین نیروهای عراقی و خودی در بین نیزارها، مردابها، دریاچه و کانال پرورش ماهی، جزایر امالرصاص، ام القصر، ام الطویل، پتروشیمی، جزیره بوارین، جزیره مینو و نهرخین و دیگر مناطق گیر افتادند و به مرور و براثر شدت جراحات شهید شدند یا به دست دشمن بعثی به اسارت درآمدند.
عده بسیار کمی هم توانستند بعد از حدود بیش از ۱۰ روز خودشان را با سختی فراوان به خط خودی رسانده و نجات پیدا کنند، شهید محمد رضایی نیز بعد از قریب به پنج روز پس از عملیات به اسارت دشمن درآمد، بعد از اسارت و انواع اقسام کتکها و فشارها و شکنجههایی که به طور معمول، به صورت عمومی و گاهی هم بهصورت انفرادی صورت میگرفت، براثر سهلانگاری و نداشتن تدبیر لازم و بیان مسائلی که نباید گفته میشد و موارد پیش آمده در جبهه و بیتوجهی به رعایت حفاظت گفتار، عراقیها و خصوصاً علی آمریکایی و عدنان که دو نگهبان از نگهبانان دژخیمان و وحشی اردوگاه تکریت ۱۱ بودند، فهمیدند که محمد رضایی یکی از مسئولان دسته غواصها بوده و چه رشادتهایی در شب عملیات انجام داده است.
زمانی که او توسط عراقیها شناسایی شد در چندین مرحله مورد شکنجه با انواع و اقسام وسایل قرار گرفت، هدف دشمن بعثی در بدو امر شکستن روحیه اسرای اردوگاه و بههم خورد کردن اراده آنها به دلیل مفقودالاثربودن این اسرا بود.
بعثیها همیشه به ما میگفتند، هیچکس در هیچ جایی از شما خبری ندارد و ما هر بلایی بخواهیم بر سر شما میآوریم! آنها دنبال اطلاعاتی از شهید رضایی بودند که هیچگونه ارزش نظامی نداشت زیرا معادلات جنگ بههم ریخته بود و فقط از روی عقده و کینهتوزی این اعمال وحشیانه را انجام میدادند.
در توصیف این دو شکنجهگر و وحشی اردوگاه با آن هیکلهای بزرگ وتنومند باید گفت که شکنجهگرهای ساواک و ددمنشترین افراد روزگار در درنده خویی به پای این دونفر نمیرسیدند، آنها با کابلهای سه فاز به جان رضایی افتادند و این رفتار چندین مرتبه پی در پی تکرار شد، محمد میرفت، کتک میخورد و دوباره به داخل آسایشگاه بر میگشت.
پس از مدتی و بنا بر دستورعراقیها محمد رضایی بایکوت شد و هیچکس حق حرف زدن با وی را نداشت، به تنهایی قدم میزد و به تنهایی غذا میخورد، یک روز حین قدم زدن به او نزدیک و جویای احوالش شدم، به من گفت: «محسن برو، اگر ما را با هم ببینند تورا هم میزنند». گفتم: تو که از تنهایی دق کردی به جنهم! بگذاربزنند. این دفعه آخری که بود که محمد را دیدیم.
ما داخل بند سه بودیم که او را به داخل حمام بردند و دوباره شکنجه و ضربوشتم آغاز شد، با هر ضربه کابلی که فرود میآمد، شیشه حمام نیز میشکست، با شکستن شیشهها و افتادن رضایی روی آن، بدن عریان او، هم ازشیشهها زخمی میشد و هم از کابل، عدنان هیکلی بسیار بزرگ و تنومندی داشت.
اوچنان بدن نحیف و رنجور شهید رضایی را آماج پشت و لگد خود کرده که از نفس افتاده بود و مکرر درخواست آب میکرد، اما محمد هنوز سرسختانه و محکم در راه هدف والایی که به آن اعتقاد داشت، مقاومت کرده و لب از لب وا نمیکرد، سیدجلال که از بچههای بند یک بود، میگفت که وقتی ما رفتیم خونهای داخل حمام را تمیز کنیم گوشت و خون بدن مطهر شهید رضایی به در و دیوار حمام چسبیده بود، ما همه را پاک کرده و شستیم و فقط یک تکه را برای اینکه روز حساب در نزد پروردگار متعال شهادت دهد باقی گذاشتیم.
بچههای آشپزخانه اردوگاه به ما گفتند که علی آمریکایی و عدنان، محمد را به حمامی که خود عراقیها از آن استفاده میکردند، منتقل کردند، عدنان برای آخرین مرتبه قسم خورد که اگر محمد حرف نزند او را خواهد کشت، اما محمد در پاسخ او فقط با صدایی ضعیف و نالهای دردآور ذکر یازهرا میگفت، فریادهای محمد که بر اثر شکنجههای زیاد و از شدت درد بود، فضای حمام را پرکرده بود. عدنان از خشم لب فرو بستن محمد و به این خاطر که استغاثههای او به درگاه خداوند و فریادهای یازهرایش به گوش احدی نرسد، صابونی را در دهان او فرو کرد و همین امر راه تنفس او را بست و صدایش برای همیشه خاموش شد.
او به ندای خداوند لبیک گفت و در یکی از روزهای خردادماه سال ۱۳۶۶ در اردوگاه مفقودین، شربت شهادت نوشید.
سید محسن حیدری میگوید: درباره این شهید بزرگوار به نقل از پدرش شنیدهام، هنگامی که در مبادله پیکر شهدای دوران اسارت از طرف بعثیها صورت پذیرفت و پیکر مطهر شهید رضایی برای تشییع و خاکسپاری به مشهد منتقل شد، باوجود تمام جراحات و زخمهایی که بر پیکر نحیفش وارد شده بود و با گذشت حدود ۱۵ سال از شهادت، پیکر مطهر او هنوز تازه و معطر بود به طوری که هنگامی که پیکر مطهرش را در شهرستان فاروج تشییع کردند، روی لباس کسانیکه زیر تابوتش را گرفته بودند خونابه چکیده بود.
کد خبر 685018منبع: ایمنا
کلیدواژه: دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس شهادت شهادت در دوران اسارت اردوگاه تکریت مشهد حرم امام رضا ع شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق محمد رضایی شهید رضایی امام رضا عراقی ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۹۰۷۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فریادهای خاموش: روایتهای ناگفته از حمله به نورشمس | گزارش تصویری
گروه دیپلماتیک - همشهری آنلاین: «سنا یاسین هیچگاه تصور نمیکرد شاهد روزی باشد که پیکر بیجان فلسطینی ها مقابل در خانهاش افتاده باشد و کسی اجازه نداشته باشد که به آنها نزدیک شود.» این یکی از روایتهایی است که از روزنامه اینترنتی فلسطین کرونیکل از جنایتهای اخیر صهیونیستها در اردوگاه نور شمس در شرق طولکرم در کرانه باختری اشغالی منتشر کرده است. در حمله 3روزه صهیونیستها به این اردوگاه علاوه بر تخریب گسترده منطقه، حداقل 14 فلسطینی به شهادت رسیده و و ده ها نفر مجروح شدند.
حمله پنجشنبه گذشته با ورود شمار زیادی از خودروهای زرهی و صدها سرباز صهیونیستی به اردوگاه آغاز شد. صهیونیستها به محض ورود به اردوگاه تمام ورودیها و خروجیها را مسدود کردند. یاسین به روزنامه فلسطین کرونیکل میگوید که بولدوزرهای اسرائیلی بلافاصله شروع به تخریب خیابانها کردند، آب و برق را قطع کردند و شبکه فاضلاب را ریشهکن کردند. بلدوزرها همچنین دهها مغازه و بالکن خانههای رو به خیابان را نیز تخریب کردند.
او میگوید: «به دیدن مادر بیمارم رفته بودم و وقتی حمله شروع شد به خانهام برگشتم. صدای بلدوزرها و وسایل نقلیه نظامی را شنیدم، بنابراین به سرعت وارد خانه ام شدم زیرا می دانستم که این صدا مقدمهای برای یک فاجعه است. سربازان اسرائیلی به هر کسی که حرکت میکرد شلیک میکردند و بسیاری را زخمی کردند. از آنجا که امدادگران و آمبولانسها اجازه ورود به اردوگاه را نداشتند شرایط مجروحان به سرعت رو به وخامت میرفت.»
خون در خیابانیاسین در تمام این مدت سعی کرده تا 4فرزندش را که بهدلیل قطع برق و صدای ممتد شلیک هراسان شده بودند آرام کند. او میگوید: «سعی میکردم به آنها کمک کنم بخوابند اما صدای تیراندازی بسیار بلند بود. صدای فریاد شنیدم و از پنجره 2مرد جوان زخمی را دیدم که روی زمین افتاده بودند. اول فکر کردم آمبولانسها میآیند و آنها را نجات میدهند، اما سربازان اسرائیلی اجازه نمیدادند کسی به آنها نزدیک شود. آنها ساعتها زخمی روی زمین افتاده بودند و در نهایت از دنیا رفتند.»
یاسین میگوید که جسد شهدا بیشتر از 60 ساعت روی زمین بود و بوی اجساد محله را پر کرده بود. او به فرزندانش اجازه نداده از پنجره نگاه کنند تا از این صحنه شوکه نشوند.
از دست رفتن 5 فرزند در 6 ماهسلیم غنام، 29 ساله، هم درست در ورودی خانهاش در اردوگاه نور شمس توسط سربازان صهیونیست به سرش شلیک شد. هیچکس اجازه نداشته تا به او نزدیک شود، اما خانوادهاش در نهایت موفق شدند جسد بی جانش را به داخل خانه بکشانند. سلیم 48 ساعت آنجا بود و در تمام این مدت خانوادهاش با چشمانی گریان نظارهگر او بودهاند. پس از اینکه ارتش اشغالگر از اردوگاه عقبنشینی کرد، خانواده غنام دریافتند که برادر ۲۶ ساله سلیم، محمود، نیز در محله ای نزدیک خانه به شهادت رسیده است. سلیم و محمود برادران عامر و احمد غنام بودند که در اکتبر سال گذشته توسط ارتش اسراییل به شهادت رسیده بودند.
این در حالی است که برادر دیگرشان، عبداللطیف نیز به تازگی بر اثر ابتلا به سرطان فوت کرده بود. مادر خانواده تنها در 6ماه پنج پسرش را از دست داد.
حمله بیرحمانهبر اساس بسیاری از شهادتها، حمله صهیونیستها به اردوگاه نور شمس یکی از بیرحمانهترین حملاتی بود که فلسطینیها ساکن در این منطقه تجربه کردند. ساکنان به روزنامه فلسطینی کرونیکل گفتهاند که این سطح از ظلم و ستم حتی در طول انتفاضه دوم نیز وجود نداشت.
ارتش رژیم صهیونیستی بهطور تصادفی به سمت ساکنان شلیک میکرد و در کوچههای اردوگاه دست به اعدامهای صحرایی میزد. دکتر زهران احمد میگوید که از لحظه اول حمله، ارتش اسرائیلی ورودیهای اردوگاه را بسته و از رسیدن پزشکان به مجروحان جلوگیری کرده است. سربازها همچنین مانع از انتقال کسی به خارج از اردوگاه شدند. حمله و محاصره اردوگاه از عصر پنجشنبه تا صبح یکشنبه ادامه داشت.
تصاویری وحشتناک نسل کشیوقتی سربازان صهیونیست شروع به عقب نشینی از برخی از محلهها کردند تیمهای امدادی موفق شدند وارد نورشمس شوند اما صحنهای که با آن روبرو شد غم انگیز بود. یکی از اجساد، که توسط دکتر زهران پیدا شد، به دلیل انفجار بمب کاملا سوخته بود.
زهران میگوید که یک فلسطینی جوان دیگر توسط سربازان به شهادت رسیده و سپس از طبقه دوم به بیرون پرتاب شده بود. یا پسر ۱۶ سالهای به پایش شلیک شده بود و به یکی از خانهها خزیده بود اما سربازان به دنبال رد خون رفته و او را در داخل خانه با شلیک گلولهای به سرش اعدام کردند.
این پزشک فلسطینی میگوید: «یکی از جوانانی که پیدا کردیم سرش قطع شده بود بعد از اینکه مستقیماً توسط یک بمب هدف قرار گرفته بود.» زهران توضیح میدهد که اغلب شهدا به سرهایشان شلیک شده بود که نشان میداد صهیونیستها عامدانه و به قصد کشت آنان را هدف قرار دادهاند.
کد خبر 846895 برچسبها نسلکشی رژيم صهيونيستى فلسطین